مهماننوازی بیرجندیها از مادر شهید حسین بابایی به روایت فیلم و عکس
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۷۲۱۱۴۳
گروه استانها ــ بیرجندیها در حالی میزبان خانواده شهید حسین بابایی بودند که این شهید ۳۹ سال گمنام بود و در چند روز گذشته هویتش مشخص شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند ، سیده است و شال سبزی بر سر دارد، پاهایش توان راه رفتن ندارند و اما با پای دل از مشهد الرضا خود را رسانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او 39 سال است که منتظر چنین روزی بوده ، مادر که همیشه آروز داشت فرزندش را در رخت و لباس دامادی ببیند، اما آمده است تا بر سنگ مزار فرزند گم گشته اش نجوا کند.
لحظه دیدار فرا میرسد. ساعت به وقت عاشقی، ضربان قلب حاضرانی که خود را به مدرسه علمیه امیرالمومنین(ع) رسانده بودند تند و تندتر میزند.
تنها بازمانده خانواده شهیدان ملکپور: یاد و خاطره شهدای دفاع مقدس را به دست فراموشی نسپاریمشناسایی هویت 3 شهید گمنام، سالها پس از تدفینکشف پیکر مطهر 9 شهید دفاع مقدس در یک روز+فیلمهمه منتظرند منتظر مادری که قرار است بعد از 39 سال دوری فرزند شهیدش را در آغوش بگیرد و با او درد و دل کند.مادر قرار است بگوید پهلوان فرزندم در این سالها تو با مادر چه کردی؟ تو کجا بودی که روزهایم شب و شبهایم در غم دوری تو برادر شهیدت تیره و تار بود.
راستی حسینم خبر داری که پدر از غم دوری و نبود تو و برادر شهیدت 23 سال است که مرا تنها گذاشته و پیش شما آمده است.
آه فرزندم هرگاه که دلم تنگ میشود، نگاه بر قاب عکس تو و برادرت می اندازم و یک دل سیر اشک می ریزم تا آرام شوم.فقط خدا میداند که پیدا شدنت برای من آرزو شده بود.جان مادر حالی از مادرت نمیگیری؟ نگاه به پاهای بی رمقم نکن مادر جان.با پای دل خودم را رساندم تا بیایم و تو را در آغوش بگیرم.
خدا رو شکر اینجا مردم بیرجند برایت مادری پدری میکنند و من از این جانب خیالم راحت است.مادر جان آرام در خانه ابدیت بخواب و در کنار این مردم باش من هم از مشهد الرضا برایت دعا میکنم و تو هم قول بده برای من بیشتر دعا کنی.
شهید والامقام حسین بابایی در یکم خرداد 1343 در مشهد متولد شد و در سوم خرداد 1361 در منطقه شلمچه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قالب شهید گمنام در اول اسفند 1397 همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) در حوزه علمیه بیرجند به خاک سپرده شد تا اینکه در هفته گذشته هویت این شهید مشخص شد و روزرگذشته مادر شهید برای دیدار با فرزندش آمد و با موافقت مادر مقرر شد پیکر شهید حسین بابایی در بیرجند بماند.
انتهای پیام/254/س
منبع: تسنیم
کلیدواژه: حسین بابایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۲۱۱۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مروری بر جنایات گروهک منافقین؛ترور یک نوجوان پیش چشمان مادر
منافقین تروریست پس از حمله به منزل شهید نوری تاجر و ترور وی منزل مسکونی این شهید را پیش چشمان مادرش به آتش کشیدند. - اخبار رسانه ها -
مروری بر جنایات گروهک تروریستی منافقین؛ ترور یک نوجوان پیش چشمان مادرش و آتش زدن خانه
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهید سعید نوری تاجر در سال 1342 در خانوادهای مذهبی متولد شد.
در روزهای انقلاب این شهید در صحنههای مبارزه با رژیم شاه با حضور در راهپیماییها، حمل پلاکاردها و توزیع اعلامیهها مشارکتی فعال شد.
شهید نوری تاجر پس از پیروزی انقلاب علاوه بر فعالیت در سنگر مدرسه و زمینه های هنری و فرهنگی و تبلیغاتی به جهاد سازندگی پیوست و به اتفاق جمعی دیگر از جهادگران عازم روستاهای محروم کردستان شد.
وی پس از آغاز جنگ تحمیلی به همراه جمعی از جهادگران به منظور سمپاشی و ضد عفونی کردن محیط جبهه عازم مناطق عملیاتی شد.
این شهید گرچه از لحاظ جسمی در وضعیتی مناسب به سر میبرد ، اما آنچنان در اشتیاق انجام وظیفه فعال بود که عاقبت در اثر گرمای سوزان بیابان های دشت ذهاب و قصرشیرین با تنی رنجور و تب شدید به وسیله همرزمانش به تهران بازگردانیده شد.
وی پس از بهبودی و گذراندن دوره نقاهت به آرزوی شهادت به جبهه بازگشت.
شهید نوری تاجر گرچه به عنوان شاگرد ممتاز در امتحانات گزینش دانشکده تربیت معلم قبول شده بود اما جبهه را به دانشکده ترجیح داد و به عنوان عضوی از بسیج گاهی به پاسداری از حوالی بیت امام خمینی (ره) مشغول میشد.
روز شهادت
حوالی اذان مغرب در روز بیست و دوم تیر 1361، نزدیک افطار دو نفر از تروریستهای منافق به منزل آنها میروند، سعید در کنار مادرش بر سر سفره افطار در انتظار نوای اذان نشسته بود، زنگ به صدا در آمد و سعید از جا بلند شد و درب را باز کرد و در همان لحظه اول با مشاهده تروریستها به ماهیت آنها و نقشه شومی که در سر داشتند، پی برد و درب را به روی آنها بست.
در این لحظه یکی از تروریستها از فرصت استفاده کرده و پایش را جلوی درب گذاشت و چند تیر به سوی سعید شلیک کرد، سعید با تمام قوا درب را نگه داشت اما به دلیل جراحات وارده و درد و خونریزی با پیکری خون آلود بر زمین افتاد، سپس تروریستها به درون خانه هجوم آورند و پس از بازرسی منزل، خانه را به آتش کشیدند.
مادر سعید سراسیمه پیکر پاک فرزند مجروح را در آغوش کشید و سر وی را بر بالین خود گذاشت، منافقین در همین حال گلولهای به گلوی این شهید شلیک کردند و در حالی که خانه در شعلههای آتش می سوخت، از صحنه فرار کردند.
روایت روزنامه اطلاعات از این جنایت
دو موتور سوار زنگ میزنند و سعید نوری پاسدار بسیجی 19 سالهای که دیری نیست از جبهه آمده است علیرغم همه دقتهای امنیتی که همواره بدان معتقد بود و مراعات میکرد اینبار با اندکی غفلت در را کمی باز میکند.
منافقین لوله اسلحه را از شکاف در به داخل آورده و سعید را به رگبار میبندند. سعید روزه دار بود و با خون خود افطار کرد. آن سوتر مادر مقاوم او بود که همراه کودک یک ساله اش تازه بر سر سفره افطار نشسته بود و منتظر سعید بود و دیگر هیچ کس در خانه نبود. در نیمه باز، صدای شلیک نیز همچنان بلند، شیشهها شکسته، بچه یک ساله با شدت تمام فریاد زنان و پیکر خونین و رشید سعید فرو افتاده بر خاک و چه غریب و چه قهرمان و چه مظلوم. طنین اذان هنوز در فضاست و هوا رو به تاریکی است و سفره افطار همچنان گسترده و منافق تروریست اتاقها و کمدها را میچرخد که بقیه کجایند؟ غریبانهتر از این چگونه ممکن است؟ خانه را به آتش میکشند و در آخرین لحظات مغز سعید را با تیر خلاص میکوبند و میگریزند و این فاجعه پیش چشمان مادری رخ میدهد که پیکر پر خون فرزندش را در آغوش کشیده است و آنها با قساوت یک جلاد خود فروخته مسخ شده حتی همین صحنه را نیز میبینند و بازهم از سعید نمیگذرند و تیری دیگر به او شلیک میکنند.
منبع: میزان
انتهای پیام/